
بعد از آن اتفاق، در دوران تحصیلی روی موضوعی حساس بودم که آن به موضوع پایان نامه من تبدیل شد.عنوان پایان نامه دکترای من عوامل عوامل موفقیت و شکست شرکتها بود. در این راستا، من 2000 شرکت را مطالعه کردم و در کنار آموزنده بودن آن، به این نتیجه رسیدم که عوامل موفقیت و شکست اتفاقات و مسائل خیلی عجیب نیست بلکه تماما نکاتی ساده و بدیهی است. انقدر ساده که افراد آنها را جدی نمیگیرند و یا برعکس، آنقدر به نکات ساده و ریز داده ها توجه شده که منجر به یک تحول و موفقیت چشمگیر شده است. افراد نباید برای موفقیت به دنبال مدلهای پیچیده باشند. باید به دنبال نکاتی بود که تا به حال روی آنها حساس نبودهاند. حساس شدن به این نکات میتواند فرصت های جذاب و موفقیتآمیزی ایجاد کند.
در طول زندگی، چه در دورهای که در عمل با الفبای این مسائل آشنا شدم و چه در دوره دکترا بارها به این موضوع اشاره کردم که اغلب انسانهای موفق و بالاتر از آن، سعادتمند، کسانی هستند که به بسیاری از مسائل توجه میکنند که دیگران به آنها بیتوجه هستند و آنها نکاتی کاملا بدیهی و ابتدایی زندگی است. اگر به این موضوع دقت کنیم، میبینیم که گاهی حتی در یک برخورد ساده با انسانها حتی در نوع سلام و احوالپرسی در ارتباطهای اولیه و ظرافتهای رفتاری میتواند آثار جالب و طولانی مدت روی زندگی بگذارد که لازمه آن، تیزبینی، ریزبینی و کنجکاویست. انسان موفق کسی است که با این 3 ویژگی بتواند هوشمندتر، هدفمندتر و سریعتر از دیگران برروی عوامل ندید گرفته شده توسط آنها تمرکز کرده و به موفقیت دست پیدا کند.
دوره دانشکده من در مدرسه عالی بازرگانی پر از خاطره بود. هر روز الفبای بازرگانی را از اساتید، دانشجویان و مردم آموختم و این امر در دوره فوق لیسانس و دکترا حالت پیشرفته تری پیدا کرد. خوشحال هستم که موضوع پایان نامهام با جامعهشناسی، رفتارشناسی، روانشناسی، ارتباطات و بازاریابی تلفیق شد. در واقع برای دستیابی به موفقیت نمیتوان تکبعدی بود. باید تمامی این مباحث را بررسی کرد و دید که چرا عدهای موفق و عدهای ناموفق هستند.
در کارهای مشاوره، تحقیقاتی و مطالعاتی بنده همیشه سه سوال حاکم است:
1- چرا عدهای از مردم از ما میخرند؟
2- چرا عدهای از مردم از ما نمیخرند؟
3- چه کنیم که عده بیشتری از مردم از ما بخرند ؟
در واقع چرا عدهای از مردم شما را قبول دارند و به شما اعتماد میکنند؟ قطعا یکسری از عوامل مثبت وجود دارد و اصلیترین این دلایل شخص شماست. عوامل اخلاقی، رفتاری، درستکاری، خوشقولی،خوش نامی و … اینکه چرا مردم از شما خرید نمیکنند شاید عواملی بسیار ساده بوده که روی آنها تمرکز نکردید تا فکر کنید و اصلاح کنید. این دلایل و عوامل بایدها و نبایدها را تشکیل میدهند. اما پاسخ به سوال سوم که چه کنیم که بیشتر بخرند راهکار ماست. بنابراین با سه سوال ساده اما کلیدی میتوان در هر حوزه و حرفه راهکار پیدا کرد و منتظر راهکار از طرف دیگران نبود.
یک نکته اساسی این است : هیچ کس نزدیکتر از خودتان به شما نیست. خودممیزی و خودشناسی میتواند آغازگر هر تحولی باشد. همیشه این سه سوال را در هر حوزه ای که تصمیم به تحول در آن دارید، تکرار کنید. دلائل و عوامل متفاوت اما مسیر یکسان است. از ریشهیابی و عارضهیابی، خودشناسی و خودیابی شروع شده و به تحولات گوناگون ختم میشود و هیچگاه متوقف نخواهد شد. در واقع تحول در زندگی آغاز دارد اما پایان ندارد. هر زمان در هر مرحله از زندگی اگر تصمیم به تحول، دگرگونی و موفقیت داشتید، آن نقطه آغاز شماست ما هیچوقت نقطه پایانی برای آن درنظر نگیرید و تا وقتی زنده هستید در این مسیر باقی بمانید. چون انسان موجودی کمالگراست و نباید به حس سیری برسد. از دید من پیری یعنی سیری! اگر یک روز از خواب بلند شدید، 20 ساله یا 80 ساله تفاوتی ندارد، دو واژه از زندگیتان کم رنگ شد یعنی پیر هستید. این دو واژه نیاز و جستجو است. هیچ وقت نگویید دیگر به چیزی نیاز ندارم. ما همه تا زنده هستیم، نیاز داریم مفیدتر و موثرتر باشیم. وجود داشته باشیم. نقشآفرین و ارزشآفرین باشیم. نیاز عاطفی، اقتصادی، اجتماعی و … مربوط به سلسله مراتب نیازهای انسان همیشه با ما همراه هستند. همیشه به دنبال نیازی باشید که به خاطر آن مجبور به حرکت و جستجو باشید، بگردید، بیابید و بسازید. آن زمان است که میبینید چه احساس خوبی دارید. حسی که من اسم آن را حس و حال زندگی گذاشتهام. اگر این حس و حال زندگی در شما ایجاد شد، پنج حس شما حساستر میشود. این زمانی است که یک انسان پویا و جویا برای یافتن و ساختن تازهها هستید. از عوامل این حس زندگی حس ششم، شهود، اشراق و حس پویایی است.
سال ها قبل شعار دانایی تواناییست در دنیا ورد زبان همه از اساتید و کارشناسان تا مردم عادی شده بود. سمیناری در شهر مشهد داشتم. بحث من در زمینه بازاریابی بود اما بارها از اساتید این جمله را شنیدم. من بحثم رو عوض کردم و گفتم: دوستان! هیچ دقت کردید در کجا نشستید؟ در خطهای که بیش از 900 سال قبل یک ابرمرد ایرانی جذابترین، رساترین، گویاترین و کوتاهترین پیام را به ما داده و این است.
توانا بود هر که دانا بود ، ز دانش دل پیر برنا بود
این پیرمرد عاشق زبان پارسی گفته دانایی علاوه بر اینکه باعث توانایی میشود، باعث برنایی نیز میشود. برنایی یعنی شادابی، جوانی، طراوت و حس زندگی. اگر واقعا بخواهیم یک جامعه موفق داشته باشیم، باید این مثلث را جدی بگیریم. اما نه ادای دانا و مدرک بلکه درک و معرفت که با دانایی روز و توانایی روز منطبق بر واقعیتها باعث ایجاد یک جامعه، سازمان و انسان شاداب، پرامید، امیدآفرین،اثرگذار و اثربخش است. در نتیجه ی این دانایی، ما، سازمان و جامعه به جای دائما نالیدن، سعی میکنیم به داشتههایمان ببالیم. در واقع این تمرینی است که اگر شروع شود با مثبت نگری و راهحل یابی نه مانعتراشی و تهدیدبینی همراه میشود. اگر در کل دنیا به افراد موفق بنگرید، میبینید که نه دلایل عجیب و نه مدل پیچیدهای در میان است، بلکه فقط به این نکات توجه شده است.
د من اگر سازنده هستم که در طراحی، ساخت و ساز و داد و ستد یک چهره شدم، یادگرفتم که خوب بودن و دانایی در این زمینه را باور کردن لازمه کار است. باید برای رقابت تواناتر از دیگری باشم. پس به قابلیت و مزیت فکر کرده و باید برنا و پویا باشم. فردی با این مشخصات ناخوداگاه انرژی بالایی دارد که آن را به دیگران نیز ارائه میدهد. در این میان زندگی فقط خواستن، دانستن و توانستن نیست. در کنار این 3 اصل، یک مثلث جدید اضافه میشود. برخواستن، یافتن و ……….. ساخت و ساز این است که ما چطور این اصول را ترکیب کنیم که توام با باور و اصیل باشند. انسانهای موفق کسانی هستند که اصالت دارند. به دنبال نقش بازی کردن نیستند چون زمان آن محدود است اما اصالت یک پدیده استراتژی و بلندمدت تا آخر عمر است. اینجاست که باید نگاه کنیم اصالتا من کیستم؟ به دنبال چه چیز میگردم؟ ارزشها برای من کدامند؟ نگرش من به پدیده زندگی، کسب و کار، دادوستد و انسانها چیست؟ جواب این سوالات اگر کنار هم قرار بگیرند به یک واقعیت میرسیم. موفقیت و خوشبختی حاصل توجه به نکات ساده است. تا میتوانید روی این نکات تمرکز کنید و بعد میبینید که چه فرمولهایی برای خوشبختی و موفقیت داشتید و نخواستید که به آنها توجه کنید.
بهترین حرکت در الگوشناسی برای انسان از یک جوان تا یک سالمند، خود شناسیست. اولین الگوی شما، موفقیت خود شماست. چرا ما همیشه بهترین عوامل موفقیت را در دیگران جستجو میکنیم؟ دیگران با ما تفاوتهای بسیاری دارند و ما باید ابتدا از خودمان شروع کنیم. کدام انسانیست که موفقیتی نداشته و یا احساس خوشبختی نکرده است؟
ما همه چیز را در دیگران میبینیم اما نمیخواهیم آنچه در خودمان هست را پیدا کنیم. از روزی که زندگیتان را به خاطر میآورید چندبار زمان گذاشتید تا علل موفقیتتان در کنکور، در انتخاب یک رشته تحصیلی و یا در ازدواج و هر نوع ارتباط دیگر را بررسی کنید؟ و این کار را انجام دهید و نتایج را تبدیل به یک کتابچه کرده و همواره بخوانید. علل و عوامل عدم موفقیت و سعادتمندی چه بوده است؟ این علل یا بایدو نبایدها به عملکردها تبدیل میشوند. بعد از بهدست آمدن این عملکردها باید بهینه یابی کرد. باید دید افراد دیگری که در رشته شما موفق هستند چه کردهاند. عوامل موفقیت آنها را نیز جمعآوری کنید. در کنار این دستاوردها، نظرات دنیای علم و کارشناسان را نیز درباره موفقیت ببینید. در انتها به یک مدل بسیار مفید برای زندگی دست پیدا کردهاید