دکتر احمد روستا آموزش توسعه فرایند ساخت و ساز ۳

دکتر احمد روستا آموزش توسعه فرایند ساخت و ساز ۳

از دید من زندگی بر چهار عنصر استوار است. بایدها، نبایدها، شایدها و نشایدها. شاید و نشاید یعنی شرایط من و شرایط محیط که باید و نبایدها را تحت تاثیر قرار می­دهد. وقتی شرایط من از یک کار کوچک به یک کار بزرگ تبدیل می­شود، بایدها و نبایدها نیز تغییر می­کنند. وقتی شرایط من از مجردی به تاهل تغییر پیدا می­کند، خیلی از بایدها و نبایدهای رفتاری من تغییر می­کند. بنابراین می­توان گفت که نه باید ثابت است و نه نباید. شرایط حاکم بر من و محیط باعث جابجایی آنها شده و این نکته ایست که کمتر به آن توجه می­شود.

اگر دقت کنیم می­پذیریم که ما انسان­هایی هستیم که تحت شرایط محیط زندگی می­کنیم و این شرایط است که اگر خوب درک کنیم باید بر آن اساس برای سازگاری با بایدها و نبایدها تغییر ایجاد کنیم. چون خیلی از نگرش­ها، باورها، هنجارها و عواملی که تا دیروز برای من مناسب بود ممکن است امروز مناسب نباشد و در اینجاست که پدیده سبک جدید زندگی و مدیریت ارتباط شکل می­گیرد که این سبک باید بر اساس واقعیت تغییر کند. سازگاری رمز ماندگار زندگی،  بزرگترین عامل موفقیت و بزرگترین نعمتی که خداوند به انسان داده، برخلاف آنچه متداول است و افراد به خصوص در زمانی که عزیزانمان ویا فرصت های تحول و پیشرفت را از دست می­دهیم به ما می­گویند ” خدا به انسان فراموشی داده ” که هرگز صحیح نیست. ما هیچ وقت عزیزانمون رو فراموش نمی­کنیم. در واقع موفقیت و شکست عاملی دارد که ما قدر آن را ندانستیم و به آن بی­توجه بودیم و آن سازگاریست.  سازگاری یعنی چگونگی انعطاف پذیری، انطباق پذیری با سرعت بالا و چابک همراه با تحولات. اگر به عنوان یک شرکت کوچک یا بزرگ می­خواهید که در دنیای بسیار تحول­آفرین آینده تداوم حضور داشته باشید:

1- درک کنید.

2- تمدید کنید.

3- ترویج کنید.

به دلیل اینکه سازگاریست که به شما قوت و آمادگی پیدا کردن راهکاری بهتردرهر شرایطی می­دهد. سازگاری از زندگی خانوادگی تا زندگی کاری 3 رکن دارد. گاهی با مشکلات کاری و خانوادگی کنار آمدن، گاهی کوتاه آمدن که ممکن است مشکل ناشی از سوءتفاهم و اشتباه شما و یا عواملی که دیگران ایجاد کرده­اند باشد و در زمانی هم قاطعانه بایستید. رعایت هرکدام از این ارکان، باعث بیشتر شدن ارزش شما در جامعه شده، علاوه بر این هم خودتان آرامش بیشتری دارید و هم این آرامش را برای دیگران به ارمغان می­آورید.

به کمک عبارات دانایی توانایی است می­توانید خودتان مدل­سازی کنید. چگونه من می­توانم واژه­ها را به ویژگی­ها تبدیل کنم؟ اینجاست که شما از واژه­های دانایی، توانایی، برنایی و امثالشان مدل­هایی برای زندگی و همینطور موفقیت در کسب و کار پیدا می­کنید و فرایندهای جدیدی را تعریف می­کنید.از دید من کسب و کار چند فرایند دارد. فرایند یادگیری به معنای به کارگیری و نتیجه­گیری است. باید دائما برای یادگیری تازه­ها متواضع بود. باید از هر کس و هرچیزی که ممکن است ارزش جدیدی به شما بیفزاید استفاده درست کنید. اما یادگیری به تنهایی کافی نیست. مهمترین مهارت شما این است که آنچه را یادگرفتید، برای آینده به درستی به کار بگیرید و اگر این یادگیری و تحول به درستی انجام شد، برای نتیجه گیری بیشتر و ارزش آفرینی مادی و معنوی تلاش کنید. آن زمان است که می­بینید چقدر در کسب و کار و زندگی موفق­تر هستید. در این میان عده­ای یادگیری را به دریافت مدرک و نه ارزش و درک کوتاه کرده­اند. نباید عالم بی عمل بود. یادگیری فقط علم نیست بلکه تجربه و مهارت­هاست. افراد زیادی هستند که به دانشگاه نرفتند اما از صدها تحصیلکرده برتر هستند. چون آنها بینشی دارند که هرکسی ندارد. شاید غیرقابل باور باشد اما خیلی از افراد موفق، دانش علمی نداشتند اما دید، بینش و بصیرت بسیار ویژه داشتند. دید و بصیرت یعنی مهارت دیدن نادیدنی­ها؛ درواقع دیدن آنچه که دیگران نمی­بینند. مثال­هایی همچون تو مو می­بینی و من پیچش مو. تو ابرو و من اشارت­های ابرو. بسیاری از افراد موفق در هر حوزه­ای، چه در ایران و چه خارج از ایران، انسان هایی بسیار بصیر و با دید وسیع و خاص بوده­اند که البته این دید قابل انتقال نیست. دید باید توسط خود فرد پرورش داده شود. ذاتی نیست و با تمرین و قرار گرفتن در انواع داد و ستدها، فعالیت­ها و ارتباطات روزبه روز بیشتر و وسیع­تر می­شود.

 

د با قرار دادن این مسائل کنار هم آیا باز هم می­توان گفت موفقیت دشوار است؟ از دید من هیچ چیز نیست که انسان نتواند به آن دست پیدا کند. فقط کافیست که به موفقیت­ها و خوشبختی­هایی که برای هر انسان ارزشمند است حساس شد. چه چیز برای شما جذاب است و معنای واقعی موفقیت و خوشبختی را به همراه دارد؟ برای رسیدن به این دو، این طور فکر نکنید که راه­هایی همیشگی وجود دارد و انسان­ها همه یکسان هستند. همه می­توانند موفق و خوشبخت باشند اما باید از مسیرها و راهکارهای متفاوت صورت پذیرد. در این میان تشخیص بسیار حائز اهمیت است. ما گاها در این زمینه تحقیق می­کنیم اما تحلیل نمی­کنیم و چون تحقیق ما همراه با تحلیل و تفسیر درست نیست به تشخیص غلط و تشخیص غلط به مسیر غلط منجر می­شود. در پی آن تخصیص منابع، تخصیص عمر و هزینه نیز غلط می­شود. با این اوصاف همیشه گله داریم که چرا موفق نشدم.

موفقیت نگرشی سیستمی بر پایه تحقیق، تحلیل، تشخیص و تخصیص است که ما به آن بی­توجه بوده­ایم. این 4 رکن، واژگانی ساده هستند اما کاش به ویژگی­های رفتاری و حرفه­ای تبدیل می­شدند. اگر توانایی آن نبود، نباید نگران شد چون هیچکس کامل نیست. زندگی نیازمند افرادی است که همدل و همفکر باشیم. به یکدیگر مشاوره دهیم و در گوشه­ای از این فرایندها به یکدیگر کمک کنیم. هر انسان موفق با این­که نامی مطرح دارد، در پس فعالیت خود ده­ها گروه حرفه­ای وجود دارند. ده­ها انسان قابل اعتماد که صاحب صلاحیت، اثرگذار و صاحب­نظر هستند. در اصل نباید همه چیز را در خود داشت. اگر سه اصل را در زندگی بپذیریم، می­توانیم این مسئله را درک کنیم.

1- هیچ چیز ثابت نیست. نه موفقیت، نه شکست، نه سود و نه زیان هیچکدام ثابت نیستند. این بی­ثباتی نیاز به مدیریت تحول دارد. فرد باید خود را برای برخورد با این غیرثابت­ها کند. مدیریت تحول چیست؟ تفکر به گذشته و بررسی علل موفقیت می­تواند نوعی مدیریت تحول باشد. هیچ انسانی کامل نیست پس فرد نباید سرزنش و خودشکنی داشته باشد. چون این امر نشات گرفته از همین عدم ثبات است که هیچ چیز نمی­تواند کامل باشد. باید پذیرفت که نیاز به یک مدیریت جدید در قالب مدیریت مستمر وجود دارد. هر روز از گذشته درسی بگیریم، تجربه­ای کسب کنیم و راهی را پیدا کنیم تا بتوانیم به تکامل بیشتری برسیم.

و اصل سوم – همه چیز نسبی و وابسته به چیزهای دیگری است. چه موفقیت و چه شکست اولا مطلق نیست و دوما تحت تاثیر عوامل زیادی قرار دارد که باید به شکل مجموعه به آن نگاه کرد.

این مدیریت و نگاه سیستمی به موفقیت و خوشبختی حاصل یکپارچگی  سه نوع مدیریت است: مدیریت تفکر – مدیریت بهبودی دائم و مستمر و مدیریت و نگرش سیستمی. اگر این انواع مدیریت را با زبان و شیوه ساده و کارآمد در زندگی دنبال کنیم، از بحران و ابهام نمی­ترسیم.

در رونق و عالی­ترین مدارج هم خودتان را گم نکنید. یاد می­گیرید که بزرگترین دشمن زندگی تنها یک چیز است و آن خودشیفتگی و خودباختگی است. همین­طور بزرگترین قابلیت زندگی در یک چیز است و آن خود یافتگی و خودساختگی است. وقتی به این موضوع دست پیدا کردید، میتوانید در هر شرایطی با روحیه سازگاریتان خود را وقف دهید. سازگاری تسلیم نیست، تنظیم است. ما چگونه نظام زندگی، داد و ستد و کسب و کار را با واقعیت­ها و تحولات تنظیم کنیم؟ اینها همه واقعیت هستند اما قرار نیست که در واقعیت حبس شد. پذیرفتم اما برای تحول حرکت می­کنم و در نتیجه حس زندگی دوباره تقویت می­شود. چون نومیدی و انزوا درمان نیست. آه و حسرت بیهوده است که فقط برای خودمان و دیگران بازدارنده است. تا زنده هستیم باید سرحال و شاداب باشیم.

من برای شرایط حاکم بر اقتصاد امروز مدلی با نام اسباب آینده ارائه دادم. شرایط امروز ایران که اسم آن را ابهام و نه بحران گذاشته­ام. شرایط ابهام شرایط چه کنم چه کنم و بلاتصمیمی و بلاتکلیفی است. این ده شرط را برای غلبه بر این شرایط دریابید.

الف – امیدواری – امیدوار و امیدآفرین باشید. خود امید حاصل هدفمندی است. فرد وقتی هدفی دارد، امید دارد. وقتی امیدوار شد، هدفمندتر زندگی می­کند. پس همیشه باید ادامه داشته باشد.

س – سازگاری – سازگاری رمز ماندگاری است. تا می­توانید به جای تسلیم شدن، تنظیم شدن را تمرین کنید. چگونه خود را به واقعیت نزدیک کنم اما در این شرایط نمانم و تحول را شکل بدهم.

ب – بردباری – تحول و توسعه فرایندی تدریجی و نه تسریعی است. نیاز به زمان دارد و طبیعتا احتیاج به صبر و حوصله دارد. راه پیروزی بردباری در مقابل هیجانات و تصمیم­گیری­های آنی و شتاب­های بیهوده است. همه تجربه این را داریم که چقدر فرصت­های خوب را به دلیل عدم بردباری از دست داده­ایم.

الف – استواری – یعنی محکم و مقاوم بودن در برابر تهدیدها، محرومیت، محدودیت، مشکلات و مشکل­سازهاست. کسی که عوامل قبلی را داشته باشد، می­تواند مقاومت کند. امیدوار و سازگارست، بردبار و معتقد به کارخودو ایمانی قوی دارد. ایمان قوی در اصل  ایمان به خدا ( توکل )، ایمان به خود ( خودباوری )، ایمان به اهداف ( خودافزایی ) است. با این قدرت می­توان مثل یک کوه در مقابل ناملایمات ایستادگی کرد و با عزم و اراده خیلی از ناممکن­ها را ممکن کرد. در نتیجه شرایطی که برای اکثریت پایان راه است، برای شما امری عادی تلقی می­شود. اتفاقا در دل بحران و ابهام فرصت­هایی وجود دارد که باید دید چقدر می­توان از آنها استفاده کرد. شما الگویی از انرژی، امید و بسیاری از نیروهای ناشناخته درونی خواهید شد که در مقابل انواع پدیده­های منفی آبدیده می­شوید. این قدرت ممکن است از جانب دیگران سوء برداشت شود که چه چیزی پشت این همه قدرت وجود دارد. پشت این قدرت فقط باورها، ارزش­ها و مقاومت در مقابل از دست ندادن است. شما می­دانید که این حسی اصیل است و شبیه به یک ساختمان با زیربنایی محکن که صدسال هم از آن بگذرد، استوار و جذاب است. وقتی در مقابل این گونه افراد قرار می­گیرید، در نگاه و رفتارش مقاومت و ایستادگی را می­بینید و جذب آن می­شوید.

ب – بیداری – انسان موفق کسی است که به انواع پدیده های اطراف بیدار و هوشیار باشد. بداند که در پیرامون خود چه رویدادها و اتفاقات وتحولاتی در اقتصاد، اجتماع، اقلیم و … در جریان است. اگر فرد هوشیار باشد، می­تواند فرصت­ها را پیدا کند و بیدارتر از گذشته نسبت به خود و رقبای خود عمل کند. اولین رقیب شما، خود شما است. اگر می­خواهید بهتر از گذشته­تان باشید و نسبت به سایر رقبا نیز پیشی بگیرید، لازمه آن پایش محیط، رصد صنعت و دیده بانی ….؟…. است. در کنار بیداری، بازاری باشید. بازاری کسی است که به آنچه در بازار و کسب و کار اتفاق می­افتد بیدار است و سعی می­کند بیش از دیگران و پیش از دیگران از این بیداری به منظور فرصت آفرینی و ارزش­افزایی استفاده کند.

الف – آبروداری – وقتی بحران، گرفتاری و ابهام در یک جامعه است، همه تحت تاثیر قرار می­گیرند. در این میان هیچگاه آبروی خودتان و آبروی دیگران را رسوا نکنید. هرکس که به تعهد خود عمل نکرد، فردی نیست که از روی عمد نخواهد عمل کند، شاید توانایی انجام آن را ندارد. آبرودار و آبرومند باشید. Branding به معنای نیک نامی است. هیچگاه در هیچ شرایطی سرمایه گذاری سال­های طولانی خود به نام نیک­نامی را از دست ندهید. نیک نام یعنی خیرخواه و خیر رسان که در اصل فردی است که در زندگی و کسب و کار دو واژه قول + تعهد را رعایت می­کند. این مدل ساده­ای از brand است. به عنوان یک فرد، یک سازمان و یک شرکت آنچه را که می­توانید انجام دهید، قول بدهید. پس در ابتدا فکر کنید که آیا توانایی و آمادگی برای دادن آن قول را دارید. با در نظر گرفتن شرایط خودتان، جامعه و ذینفع، متعهد به این قول باشیم. خوش­نامی و برند نتیجه آن چیزی است که قول می­دهید. یک سازنده خوشنام در هر نقطه، از اولین نقطه شروع، آنقدر روی این دو واژه کار کرده که اعتماد لازم را ایجاد کرده که مردم بدون کوچک­ترین نگرانی و منفی گری خواستار ارتباط هستند.

قبلا گفته می­شد هرکه بامش بیش، برفش بیشتر؛ اما امروزه در زمینه برندآفرینی می­توان گفت هر که نامش نیک، نانش بیشتر، هرکه نامش نیک، ارجش بیشتر، هرکه نامش نیک اجرش بیشتر. همین سه واژه دارای ارزش بسیار زیادی است و عوامل مثبت مادی، ارزشی و معنوی برای شما به ارمغان می­آورد. زمانی که در هیچ کشوری در دنیا معنای برند را جدی نگرفته بود، ادبیات ایران زیباترین پیام­های برندینگ را مطرح کرده است:

نام نیکو گر بماند…

سعدیا مرد نکونام …

نام نیک دیگری ضایع مکن …

در پیام آخر هشداری وجود دارد که با تحریب دیگران بالا نروید و این به معنای مروت، انصاف و درستکاریست. درکل ادبیات ما پند و اندرزهای بسیار ارزشمندی در زمینه برندینگ در بردارد.

برند یک پدیده درونی است. از شما شروع شده و به بیرون منتقل می­شود. برند را شخص دیگری نمی­تواند برای شما خلق کند. برند باید باور و ارزش از خود شخص شما و یا سازمان باشد. دیگران تنها می­توانند به شما کمک کنند تا مسیر را بهتر، سریع­تر و سالم­تر طی کنید.

از خوانندگان تقاضا دارم که به یک نکته حساس باشند. آنچه داریم از مدیریت و آنچه نداریم هم از مدیریت است. آنچه داریم از مدیریت درست و آنچه نداریم از مدیریت نادرست است. مدیریت تعاریف گوناگونی دارد که من با یاری گرفتن از ادبیات ایران، این تعاریف را مشخص کردم.

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست                    که هرچیزی به جای خویش نیکوست

اندازه نگه دار که اندازه نکوست                                  هم درخود دشمن است و هم درخور دوست

اگر همین دو مصرع را درتصمیم­گیری­ها، اقدامات و رفتارهایمان منعکس کنیم، مدیریت کرده­ایم.

مدیریت از 3 اصل تشکیل شده است:

1- انتخاب                   2- استفاده                   3-ارزیابی درست ( درست یعنی به­موقع، به­جا، به اندازه و ..؟..)

 

امکان سنجی انجام یک پروژه

امکان سنجی در دو بعد اقتصادی و اجتماعی مورد توجه قرار می­گیرد. اگر واقعا هدف از امکان سنجی، نتیجه گیری از یافته­های واقعی است؛ علاوه بر بحث تحلیل هزینه­های هر مرحله باید به تحلیل هزینه­های اجتماعی نیز توجه شود و لازمه یک امکان سنجی درست، جامعه شناسی صحیح بازار ایران است. کشور و جامعه ایران با سایر کشورها متفاوت است و جامعه شناسی ایران تحت تاثیر بسیاری از زیرساخت­های فرهنگی، آداب، قوم­ها و سنت­ها و بسیاری از عواملی است که هیچ جا مشابهت ندارد. ما خیلی مسائل را در کلام صحبت می­کنیم ولی در زمان عمل تحت تاثیر جامعه هستیم. جامعه ایران در طول زمان و تاریخ و بررسی واقعیت­ها، به جامعه ای با انسان­های نقاب دار تبدیل شده است. می­شود گفت که ما آن نیستیم که هستیم و آن هستیم که نیستیم. در نتیجه باید به دلیل همین رفتار دقت کنیم. چرا وقتی کسی نظری می­دهد، واقعا چیزی نیست که از صمیم قلب در زمان انتخاب به آن توجه کند. شاید در خیلی از امکان سنجی­ها به این نکات، حتی در بحث­های جزیی توجه نمی­شود. در ایران هر شهر و منطقه و قوم جامعه شناسی خرد و کلان مختص خود را دارد. این موضوع در جمعیت و جابه جایی آن، همین طور در نسل جدید نیز صدق می­کند. نسلی که با دو پدیده روبرو است. شکاف نسل­ها و شکاف اصل­ها. به این شکل که دو فرد هم سن و سال می­توانند در کنار هم در اصول زندگی با هم متفاوت باشند. باید در جامعه شناسی به این دو پدیده نیز توجه شود. باید بررسی کرد که افراد در گزینش و پذیرش ملک یا ساختمان به چه چیزهایی توجه می­کنند و به چه چیزهایی علاقمند هستند. اینجا مبحث عوامل ریشه در محیط تولد و بزرگ شدن در یک جامعه پیدا می­شود.

لازمه دیگر امکان سنجی درست، رفتارشناسی خرید و داد و ستد است. اینکه مردم در داد و ستد چه رفتار و فرایندهایی دارند و از همه مهم­تر معیارهای خرید آنها چیست. در حال حاضر معیارهای خرید و داد و ستد در حال تغییر است ولی ما هنوز روی معیارهای سنتی مثل کیفیت، قیمت و خدمت صحبت می­کنیم. معیارهای جدید ناشی از رفتارشناسی در بازارهای ایران بوده است. این معیارهای جدید 7 غامل دارد که من آنها را هفت سین معیارهای ….؟…. نامیدم که قطعا برای هرکدام راهکاری وجود دارد.

1- سرعت: مردم انتظار سرعت پاسخگویی به سرمایه­گذاری کالا و خدمات خود را دارند. بنابراین باید چابک بود.

2- سهولت: مردم نیازمند فرایندهای سهل و آسان هستند. در دادو ستد مسائل را پیچیده نکنیم.

3- سلامت: مردم آنقدر ضربه خوردند، خلاف شنیدند و خلاف کردند که به دنبال سلامت رفتار، اخلاق و گفتار هستند.

4- سودمندی: ما همه به دنبال منافع مادی و معنوی هستیم. حال چه اندازه به سودمندی از جهات مختلف توجه می­کنیم؟

5- سبد کالا خدمات: فرد در هر داد و ستد سبدی از کالا و خدمات را جستجو می­کند.

6- سازگاری: مردم دوست دارند خودشان را با واقعیت­های روز و تحولات دیگران سازگار کنند.

7- سابقه و نیک­نامی: مردم در انتخاب مخاطبان خود چه خرید و چه واسطه به دنبال سابقه، سرتری و نیک­نامی هستند.

 

عامل دیگر بحث روان شناسی در امکان سنجی است . ابتدا از جامعه کلان به رفتار بازار آمدیم و بعد از آن باید هر مخاطب مورد بررسی قرار بگیرد. هر مشتری یک مشتری است اما یک مشتری هر مشتری نیست. باید هر مشتری را یک مشتری ویژه دانست. اما اگر یک مشتری را راضی کردید، همه را همچون او در نظر نگیرید و سعی نکنید با بقیه هم به همان شکل رفتار کنید. این پدیده بازاریابی سفارشی است که همراه با شناخت سلیقه، ذائقه، سفارشات و انتظارات فردی هر مشتری است. اگر این امر در نظر گرفته شد، شما نه تنها پاسخگوی بازار هستید بلکه پاسخگوی هر خریدار خواهید بود.

اگر این عوامل در قالب شاخص­ها و فرایندهای امروز در نظر گرفته شد، امکان سنجی هم اقتصادی و هم رفتاری صورت خواهد گرفت.

 

تعادل بین کار و زندگی

اگر تعریف مدیریت را تعمیم بدهیم، جواب این مسئله را خواهیم گرفت.

هرچیز به جای خویش نیکوست                                   اندازه نگه دار که اندازه نکوست

به این معنا که کار جای خود، امور زندگی در جای خود، امور حرفه ای در جای خود قرار می­گیرند.رمز موفقیت در 4 (ح) است. حد – حق – حریم – حرمت

حد و اندازه: اگر می­خواهید موفق باشید، حد و اندازه خود و دیگران را رعایت کنید. این تبدیل به ظرفیت اقتصادی، ثروت، قدرت و… شما و مخاطب می­شود. اگر فرد نتواند در زندگی حد و اندازه هرچیز را تشخیص دهد، همواره دچار یک کمبود می­شود. اگر این کمبودها بازخورد درستی نداشته باشند، تبدیل به عقده می­شوند.عقده یعنی نیازهای سرکوب شده و اگر کسی عقده­ای شد، آثار زیان باری برای خود و دیگران به همراه دارد. ما بدون آنکه متوجه شویم، پر از عقده­های گوناگون رفتاری، اقتصادی، اجتماعی و … هستیم. شاید بتوان گفت یکی از راهکارهای موفقیت این است که فرد یک عقده شناس باشد. این عقده ها در جایی با عنوان تقاضای پنهان سرباز می­کنند. مهم­ترین عامل جهش اقتصادی و زندگی همین است و تقاضای پنهان یعنی حساس شدن به زندگی خود و مخاطبان. حیف، اگر، ای کاش! حیف که درست زندگی نکردم و هرچیز را در جای خودش انجام ندادم. اگر کار، تفریح و تحصیل را در جای خود و حد خود به کار می­گرفتم، چقدر موفق بودم. ای کاش کسی به من می­گفت که حد من چیست. ما می­توانیم تمرین کنیم که این اندازه در زندگی شخصی و مخاطبانمان مشخص شده و آن را رعایت کنیم تا ببینیم چه جامعه سالم­تر، پویاتر و شاداب­تری خواهیم داشت. زندگی فقط کار نیست. زندگی یک مجموعه است. زندگی هنر و مهارت پاسخگویی درست به نیازهای خود و دیگران از طریق داد و ستدهاست. ما باید مدیریت عمر را بیاموزیم. مدیریت عمر مادر همه مدیریت­هاست. این مدیریت، انتخاب درست، استفاده درست و ارزیابی درست از هر مرحله از عمر است. اینگونه هم خود و هم دیگران رضایت بیشتری خواهند داشت. در این میان پدیده رضایت جامعه نیز مطرح است. این پدیده در 5 (خ) و در یک بیت شعر خلاصه می­شود:

خدا، خود، خانواده، خاندان، خلق                                            تو راضی کن که در نعمت شوی غرق

1- خدا            2-خود 3-خانواده        4- خانواده       5-خلق

عصاره مدیریت عمر که به این رضایت ها اشاره می­کند، در سه حرف ع ( عزت) م ( موفقیت) ر ( رضایت ) خلاصه می­شود. اگر به این 3 واژه رسیدید یعنی هرچیز را درجای خود انجام دادید و می­دانید که زندگی فقط مسابقه در ثروت اندوزی نیست. در کار زیاد کردن نیست. در رسیدگی به تمام ابعاد و انتظارات خود وخواسته های دیگران است.

زندگی 4 بعد دارد : طول – عرض – ارتفاع و عمق

طول از طلوع تا غروب عمر ماست. عرض کیفیت زندگی است. ارتفاع انواع تحولات پیشرفت­ها و رشد و تعالی در طول حیات و عمق آثار زندگی ما از جمله فرزندان، محصولات، ساخته­هاو … است. اگر به همین 4 بعد توجه کنیم یک تحول و پویایی در زندگی شکل می­گیرد. یک تشنگی برای زندگی بهتر.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.